در اولین روز از خرداد سال 1312 هجری شمسی برابر با بیست و هفتم محرم الحرام سال 1352 هجری قمری ، کودکی در شهر تیران از توابع استان اصفهان ، در خانواده ای روحانی با به عرصه وجود گذاشت . پدرش، مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ حسن، سهم بسزایی در رشد و تعالی روحی فرزندش داشت . وی دروس غیر حوزوی را در زادگاهش به پایان رساند و در سال 1326، زمانی که چهارده سال بیشتر نداشت، راهی حوزه علمیه بر رونق اصفهان شد . چند سال بعد نیز به منظور تکمیل تحصیلاتش به قم مهاجرت کرد تا از محضر استادان حوزه علمیه قم بهره مند گردد .
حضرت آیت الله مظاهری ، در فقه و اصول از محضر استوانه های علم و تقوا همچون حضرت آیات عظام بروجردی ، محقق داماد و امام خمینی ( ره ) بهره های فراوان برد و در فلسفه ، تفسیر و عرفان بیش از هشت سال هم از محضر علامه طباطبایی کسب فیض کرد .
آیت الله مظاهری طی سالهای تحصیل ، از تدریس غافل نبود و شاگردان بسیاری را تربیت کرد . و اکنون بیش از چهل است که این معلم اخلاق ، رهپویان راه سلوک را با بیانی شیوا رهنمون میسازد و تفسیر اخلاقی قرآن کریم یکی از ده ها آثار ارزشمند این مدرس قرآن است .
این مجتهد عالیقدر در سال 1374 بنا به درخواست علمای بزرگ حوزه علمیه اصفهان و پیرو نامه مقام معظم رهبری پس از چهل سال حضور در حوطه علمیه قم به اصفهان هجرت کرد و از آن سال تا کنون ، عهده دار اداره حوزه علمیه اصفهان شد .
حضرت آیت الله مظاهری که در طول زندگی پر برکت خود ، خدمات علمی ، فرهنگی و اجتماعی فراوانی را به انجام رسانیده ، اهتمام ویژه ای به دروس اخلاق دارد و از سال 1342 درس اخلاقش در مدرسه فیضیه قم آغاز شد.
درسهای اخلاقی ایشان در دوران دفاع مقدس در قالب نوارهای کاست و ویدئویی در بین رزمندگان استفاده می شد .
این مجتهد عالیقدر، که کارنامه زندگی اش سرشار از فعالیت های علمی ، فرهنگی و اجتماعی است دو دوره به عنوان نماینده مجلس خبرگان رهبری فعالیت سیاسی داشته و هم اکنون نیز به عنوان رئیس و مدرس حوزه علمیه اصفهان حضوری پر نشاط دارد .
حکایتی شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» :«آیت الله خویی نقل می کنند در ایام جوانی در مدرسه بودیم. یک شب کسی آمد در مدرسه و در تاریکی قرآن می خواند بدون اینکه حفظ باشد. از او پرسیدیم...»
داستانی زیبا از آیت الله «حسین مظاهری» :«سه نفر انسان موحد در زمانهای سابق در کوهی بودند و به غاری پناه بردند ولی یک سنگ بزرگ آمد و جلوی در غار افتاد و آنها گیر کردند در غار. ولی به جای های و هوی صبر و توکل کردند...»
موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» :«یکی از دشمنان امام صادق علیه السلام از حضرت غیبت کرد و حضرت یک طبق خرما به عنوان هدیه به در خانه اش فرستاد. آن شخص عرض کرد من کاری نکردم برای شما. این خرما برای چیست؟ حضرت فرمود...»
حکایتی آموزنده از آیت الله «حسین مظاهری» :«رسول خدا(ص) به اصحابش فرمودند روزه مستحبی بگیرید و موقع افطار بیایید از من اجازه بگیرید. پیرمردی آمد و گفت من و دو دخترم روزه گرفتیم اجازه افطار می دهید؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود تو روزه بودی ولی هر دو دخترت روزه نبودند برای اینکه ...»
داستانی شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» :«قارون با اینکه فامیل و دوست و مرید حضرت موسی بود، با این حال وقتی دستور صدقه و زکات و خمس آمد، چون بخیل بود و خسیس بود، آمد به التماس کردن که ...»
حکایتی شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» :«شخصی در کوفه دچار فقر شده بود. تا اینکه تصمیم می گیرد به بغداد مهاجرت کند شاید کاری پیدا کند. در بغداد شبی عروسی پسر یحیی برمکی بود و او هم رفت. در مجلس دید به هر مهمان یک قباله زمین می دهند...»
حکایتی شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» :«فاتح رومی عاشق دختر زرگری شده بود ولی پدر دختر اجازه ازدواج نمیداد. تا اینکه فاتح رومی به عشق آن دختر دستور داد که همه زرگر ها را بکشند و ....»
داستانی شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری»؛ «در زمان امام صادق(علیه السلام) جوانی بود بااینکه عفیف و مقدس بود عاشق زنی شده بود. به حضرت عرض کرد آقاجان مبتلا شده ام. چه کنم؟ حضرت فرمود...»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» :«یک اهل دلی در بیابان تنها زندگی می کرد. از او پرسیدند آیا در بیابان به شیر و پلنگ و گرگ برخورد کرده ای؟ گفت تا دلت بخواد ولی ...»
حکایتی آموزنده از آیت الله «حسین مظاهری» : «وقتی حضرت زید با صد و بیست هزار نفر قیام کردند در موقعی که بنی امیه تضعیف شده بودند، راوی می گوید با جناب زید در نیمه شب رفتیم به تجدید وضو صدای لهو و لعب از بعضی چادر های لشکر می آمد. زید به شدت گریه کرد و گفت با این موسیقی ها این لشکر هرگز پیروز نخواهد شد»
موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» : «در زمان امام صادق علیه السلام از یک شخصی بسیار تعریف می کردند. تا اینکه حضرت دید از مغازه یک نانوایی چند تا نان و انار و .. دزدید و برد مخفیانه به چند فقیر داد. حضرت فرمود...»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» : «علامه مجلسی اول بسیار بزرگوار بود در شرح من لا یحضر صدوق می گوید رفتم نجف. وقتی خواستم وارد حرم بشوم دیدم لیاقت ندارم. ایستادم و مشغول ریاضت شدم. روزه و نماز و ... تا چند روز تا اینکه...»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» : «علامه طباطبایی می گفت در نجف به فقری مبتلا شدیم. یه لحظه از درس منصرف شدم و فکر معیشت کردم. در زدند و در را باز کردم دیدم شخصی با لباسهای قدیمی (شاه حسین ولی) می گوید خدا به تو سلام می رساند و می گوید در این هجده سال کی تو را وا گذاشتم که الان درس را رها کردی؟»
داستانی شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» : «یکی از بزرگان اصفهان به درس طلبه ها آمد و گفته بود هر کدام از شما طلبه ها روزی صد تومن(به قیمت آن روز خیلی زیاد بود) دارید. طلبه ها گفتند چطور؟ گفت همین که بدنتان سالم است و برای بول کردن پول نمی دهید خدا را شکر کنید چون یکی از همسایه های ما حبس بول شده و برای درمانش روزی صد تومن هزینه می کند»
موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» : «آیت الله شیخ عباس تهرانی می آمد مدرسه حجتیه و دعای ندبه شرکت می کردند و درس اخلاق خیلی خوبی داشتند. روزی رفته بود منزل یکی از علمای روشن فکر دید دخترش بدون حجاب سینی چایی را آورد. شیخ عباس وقتی اعتراض کرد آن شخص گفت مگر نهج البلاغه نخواندی؟ در نهج البلاغه آمده است که... »
حکایتی شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» : «یک روزی بهلول آمد نزد هارون الرشید ملعون و هارون گفت نصیحتی کن ما را. بهلول گفت اگر تشنه شدی ولی آب پیدا نکردی حاضری چقدر پول بدی تا بهت آب بدهند و اگر حبس البول شدی چقدر دیگر می دهی تا نجات بیابی...»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» : «ابراهیم ادهم در قصرش بود. وقتی دید کارگرش خیلی راحت دست از کار کشید و با بیلش آب خورد و بیلش را بالش کرد و خوابید خیلی متحول شد...»
موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» : «جناب لقمان معلوم نیست پیغمبر بوده یا نه. در اول برده بوده و بعد آزاد شده و از همین نکته مورد شک است که نباید پیامبر نقص داشته باشد...»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» : «سکاکی بسیار کودن و کند ذهن بود و در ایام میانسالی هم وارد حوزه شد ولی با تلاش و همت والا متخصص چهارده علم ارزشمند شد»
حکایتی زیبا از آیت الله «حسین مظاهری» پیرامون «ابن عباس نقل می کند در جنگ صفین امیرالمومنین(ع) از همه جلو تر بودند مخصوصا وقتی دشمن پیشروی می کرد. وقتی تشنه شدند، در اب شکسته برایش آب آوردند. چون آب نوشیدن در ظرف شکسته مکروه است. حضرت ناراحت شدند که چرا کار مکروهی می کنید. یارانش توجیه کردند که ...»
ماجرایی عبرت انگیز از آیت الله «حسین مظاهری» پیرامون «علت جنگ صفیت، پول پرستی و دنیا طلبی بود. معاویه، عمروعاص را با پول زیاد خرید. عمروعاص گفت من دینم را دارم به تو میفروشم پس باید قیمتت را بالا ببری»
داستانی شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» پیرامون «تا وقتی خوارج کاری نداشتند، حضرت هم با اینها کاری نداشت. ولی کار بجایی رسید که خوارج شکم زنی را پاره کردند و بچه اش را از شکمش بیرون کشیدند به خاطر اینکه شوهرش محب امیرالمومنین امام علی(ع) بود.»
حکایتی زیبا از آیت الله «حسین مظاهری» در مورد «حضرت زهراء در روز عروسی خودشان، لباس تازه شان را به زن فقیری که از او درخواست کمک کرد، بخشید. رسول خدا(ص) کارهای خانه را تقسیم کردند: علی! کارهای بیرون با تو و کارهای داخل خانه با زهراء. حضرت زهراء(س) از این تقسیم بندی بسیار خوشحال شدند. چرا که مجبور نبود با نامحرم مواجه بشود»
داستانی شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» در مورد «شخصی آمد محضر امام صادق(ع) و گفت من عادت به گناه کردم و نمی توانم ترک کنم. شما بفرمایید چه کنم. حضرت فرمودند اشکال نداره با این شرایطی که می گویم گناه بکن...»
ماجرایی عبرت انگیز از آیت الله «حسین مظاهری» پیرامون «زنده شدن خانمی به عنایت امام زمان(عج). جوانان! امام زمان(عج) جوان گنه کاری را که توبه کند و برگردد بسیار دوست دارد»
حکایتی شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» پیرامون «شفا یافتن چشم آیت الله بروجردی با گل روی لباس یکی از عزاداران امام حسین علیه السلام به نحوی که تا آخر عمرشان احتیاج به عینک پیدا نکردند»
داستانی شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» :«شفا یافتن آیت الله قندهاری از تب شدید و کهنه در حرم حر یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بوجه مولاک الحسین علیه السلام»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» :«زنی در کوچه های مدینه به زمین خورد و به دشمنان حضرت زهراء لعن کرد ولی ماموران حکومتی او را دستگیر کردند و زندانی کردند. امام صادق(ع) دورکعت نماز خواندند، طولی نکشید که آن زن را با احترام آزاد کردند»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» :«لحظه وداع آخر امام حسین با اهل بیت. دل زینب کبری(س) آرام و قرار ندارد. به برادر می گوید، من را آرام کردی ولی اگر بچه ها بهانه بابا بگیرند چکار کنم؟»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» :«بعد از شهادت امام حسین(ع) خدای متعال برای دلداری و تسکین دل حضرت زینب کبری(س) و اسرای کربلا، خود خداوند از زبان امام حسین (ع) با آنها حرف می زد و قرآن می خواند»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» :«ماجرای شب شهادت امیرالمومنین به روایت خانم ام کلثوم. پدرم آن شب یک حال تلاطم و حال وصال داشت. بی قرار بود. معلوم بود از یک اتفاق بزرگی با خبر است»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از آیت الله «حسین مظاهری» :«جریان ملاقات اشراف با امیرالمومنین و ناراحتی ابن عباس. حضرت فرمود همه دنیای شما به اندازه این کفش ارزش ندارد مگر برای احقاق حق»
نواهنگی زیبا و شنیدنی از بیانات «آیت الله حسین مظاهری» با موضوع «تنوع آزمونها در زندگی با نقل دو حکایت شیرین از بهلول حکیم و هارون الرشید»(تولید اختصاصی بانک صوتی تبیان)(3:56)
سخنرانی «آیت الله حسین مظاهری» پیرامون «عظمت ماه مبارک رمضان؛ توصیه ها و دستورالعمل های اخلاقی به مناسبت ورود به این ماه عزیز»(برگرفته از برنامه مکارم خوبان)(21:53)
سخنرانی «آیت الله حسین مظاهری» پیرامون «نزول دستورالعمل دهگانه سوره مزمل بر پیامبر(ص)، فداکاری حضرت خدیجه(س) و معرفی امیرالمؤمنین علی(ع) به عنوان جانشین در اولین دعوت علنی» (43:19)
لطفا منتظر باشید ...
